روزی خواهد امد که بغض هایم مرا خواهد شکست مرا خواهد کشت ، روزی تمام خواهم شد ، کامل از بین خواهم رفت خواهم پوسید ، روزی خواهد امد که غرق خواهم شد در سیل اشکهایم
بغض هایم انقدر تو ذهنم چرخید و رنگ گرفت و رنگ باخت و تغییر کرد و بال و پر باز کرد تا تبدیل شد به ضجه های ویرانی من و الان باششمین رمانم در خدمتتون هستم رمانهام به ترتیب زندگی من او ، ته مانده عشق تو ، نامزدی اشتباهی ، وسوسه سیب حوا ( در حال تایپ) ، بُهت و ضجه های ویرانی من
مقدمه
 قدمهایم را ارام بر روز سنگفرش های خیابان میگذارم اینجا منزلگه ادمهاییست که در غبار روز مره گیهایشان به ارامش رسیده اند اینجا منزلگه ادمهاییست که قهوه شیرین میخورند در کافه ای که کافه چی اش لبخند به لب دارد اینجا منزلگه ادمهاییست که میخندند حتی به بدبختی دلقکی که زیر نقاب خندانش گریه است اینجا منزلگه ادمهاییست که فرار میکنند از تلخی ها از غم ها ادمهایی که فکر میکنند بیدارند ولی به خواب رفته اند ارامتر بنواز ضجه های ویرانی من را ادمهای به خواب رفته این شهر را بیدار نکن باز هم ارامتر بنواز ، بگذار حتی اسپرسو را هم شیرین بنوشند
خلاصه
کل داستان درباره ایپک هستش ، ایپک یه دختره شادِ ، یه بار دوست شده با یکی زیر بارون ، یه بار هم به هم زده با همون ادم زیر بارون ، وَ حالا میخواد قدم بذاره توی یه راه جدید ، یه زندگی جدید یه تجربه جدید
پی دی اف
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
کتاب،
،
|